پرتال امام خمینی(س): گفتگوی ۴۷/ صادق مرادی

حجت‌الاسلام والمسلمین صادق مرادی مدرّس خارج حوزه علمیه قم، در گفت‌وگویی ضمن بیان فرازهایی از زندگانی حضرت زینب(س)، به مقام علمی و تعبد آن حضرت اشاره نمود.

واژه«زینب» به چه معناست؟

در رابطه با واژه و اسم مبارک «زینب» اختلافی وجود دارد. برخی از علمای بزرگ فرموده‌اند که اصل این کلمه زینب مرکب از «زین» و «أب» و به معنای زینت پدر است. ولی ابن‌اعرابی که از لغت‌دانان بزرگ بصره است، می‌گوید «زینب اسم یک گل و گیاه خوش‌بویی است».

حالا اگر چنان‌چه آن را مرکب از زین و أب بدانیم، دیگر عجیب است که امیرالمومنین که خودش زینت عالم خلقت است، زینب‌کبری زینت امیرالمومنین است. اگر گل خوش‌بو هم بگیریم، درست است که آن تعریف اول را ندارد، اما باز هم خودش یک تعریف مستقلی دارد و یعنی حضرت زینب یک گل خوش‌بویی برای خانواده امیرالمومنین و محمد و آل‌محمد(صلی الله علیه و آله و سلّم) بوده است.

درباره مقام علمی آن حضرت مطلبی در تاریخ چه آمده است؟

در رابطه با مقام علمی آن حضرت من ۵ نکته عرض کنم که قابل‌دقت است:

نکته اول مقام علمی ایشان را از خطبه‌هایی که ایشان هم در کوفه و هم در شام قرائت فرموده است، می‌توان استنباط کرد. اگر خطبه‌های حضرت زینب را -که هم در کوفه و هم در شام سخنرانی فرمود- یک انسان آگاه و مدقّق بررسی کند، هم از حیث مفاهیم، هم از حیث استخدام به هنگام آیات و هم از حیث فصاحت و بلاغت، انصافاً هم‌دوش خطبه مادرش حضرت زهرا و خطبه‌های آقا امیرالمومنین است و این دالّ بر آن جنبه مقام علمی حضرت زینب است.

نکته دوم که در علم رجال قابل‌دقت است، این است که می‌دانیم بالاترین و عالی‌ترین توثیق برای یک شخص، توثیق معصوم است. در رابطه با مقام علمی حضرت زینب همین بس که امام سجاد(علیه‌السلام) فرمودند «أنتِ بِحَمدِ اللّهِ‏ عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَیرُ مُفهَّمَةٍ» (بحارالأنوار، ج۴۵، ص۱۶۴)

نکته سوم در اثبات‌الوصیة آمده که امام حسین(علیه‌السلام) حضرت زینب را وصی خودش قرار داد. می‌دانید که این از نکات عجیب است؛ چون معصوم، معصوم را وصی قرارمی‌دهد اما در کربلا این حضرت زینب است که وصایت امام حسین را به عهده می‌گیرد؛ که آن هم حکمتش این بود که برای پرده‌پوشی از امام سجاد و حفظ جان او، علوم آل‌محمد به حضرت زینب سپرده شد که نشر علوم آل‌محمد از زینب(سلام‌الله علیها) باشد. یعنی آقا امام حسین هم به یک نوعی خواسته است با واگذار کردن وصیتش به حضرت زینب، هم مقام ایشان را بیان کند و هم خواسته است جان امام سجاد را حفظ کند که اگر امام سجاد به عنوان امام بعد از حضرت حسین معرفی می‌شد، قطعاً اموی‌ها او را می‌کشتند.

نکته چهارم این که سیدنورالدین جزائری در کتاب «خصائص‌الزینبیة» می‌نویسد در آن ۴ سال و خورده‌ای که امیرالمومنین(علیه‌السلام) در کوفه تشریف داشتند، زینب کبری(سلام‌الله علیها) در خانه‌اش مجلسی داشت که زن‌های کوفه می‌آمدند و حضرت زینب برای آن‌ها تفسیر می‌فرمود. خب تفسیر آن هم در زمان امیرالمومنین در کنار امیرالمومنین و در کنار حسنین(علیهماالسلام) کار ساده‌ای نیست. مفسّر باید یک انسانی باشد که به همه جوانب اطلاقات، مقیدات، عام و خاص و ناسخ و منسوخ قرآن آگاهی کامل داشه باشد. حضرت زینب(سلام الله علیها) این مقام را داشته است که در آن ۴ سال و خورده‌ در کوفه برای خانم‌های کوفه تفسیر می‌فرمود؛ که این نکته قابل قبولی برای فهمیدن مقام علمی حضرت زینب(س) است.

نکته پنجم را هم شریف‌القرشی در کتاب خودش از ابن‌عباس نقل می کند. که ابن‌عباس خطبه فدکیه حضرت زهرا(سلام الله علیها) را از حضرت زینب(سلام الله علیها) نقل کرده و این هم واقعاً نکته قابل دقتی است که ابن‌عباس که خودش یک پایه از فقه اهل‌سنت را دارد-یعنی تمام فقه اهل‌سنت از سه نفر است: عبدالله ابن‌عباس، عبدالله ابن‌اعراف، ابوهریره- و لذا خود سنی‌ها به ابن‌عباس «حبر الامة» می‌گویند، آن وقت این کبریت احمر امت-که سنی‌ها برایش نقل می‌کنند- خطبه فدکیه را از حضرت زینب(سلام الله علیها) نقل می‌کند و لذا عین عبارت ابن‌عباس هم که نقل شده است، این است که «حَدَّثتنا عقیلتُنا» (مقاتل‌الطالبیین، ص۶۰ و طرازالمذهب، ص۲۹۴) بانوی خردمند بنی‌هاشم این خطبه فدکیه را برای ما نقل کرد.

بنده در تاریخ که می‌گشتم دیدم این ۵ نکته در مقام علمی حضرت زینب(سلام‌الله علیها) قابل‌اعتنا و قابل‌دقت است و مقام علمی حضرت زینب را از این ۵ نکته می‌توانیم کاملاً استفاده بکنیم.

آیا عبدالله‌بن‌جعفر همسر زینب(س)، مخالفتی با حضور آن بانو در کربلا نداشت؟

در این رابطه مطلبی در مداحی‌ها و منبرها گفته می‌شود که شرط ضمن عقد ازدواج حضرت زینب(سلام‌الله علیها) با عبدالله‌بن‌جعفر این بود که اگر برادرم مسافرت رفت، من با او مسافرت کنم. ولی حتی در منابع ضعیف هم من سندی برای این مطلب پیدا نکردم که بگوییم یکی از عواملش این بوده است که چون شرط ضمن عقد بوده است، پس از اول برای همراهی حضرت زینب با آقا امام حسین(علیه‌السلام) رضایت اعلام شده است.

اما در این‌جا دو تا مطلب قابل‌دقت است که هر کدام از این دو نکته در تاریخ و روایات می‌تواند گویای این حقیقت باشد که عبدالله‌بن‌جعفر ممانعت نداشته بلکه رضایت داشته است:

یک قول از ابن‌‌جوزی است که ایشان نقل می‌کند که یکی از افرادی که به امام حسین(علیه‌السلام) عرض کرد که به کوفه و عراق تشریف نبر، عبدالله‌بن‌جعفر بود که ایشان هم به آقا عرض کرد «به طرف یمن برو و به طرف کوفه و عراق نرو» اما وقتی دید که امام(علیه‌السلام) در این مسافرت و تصمیم خودش جدی است، خودش پسران خودش عون و جعفر را آورد و به دایی‌شان امام حسین(علیه‌السلام) ملحق کرد و گفت با حسین(علیه‌السلام) همراه باشید و از او دفاع کنید. این که خودش خانواده خودش را آورده و به کاروان امام‌حسین ملحق کرده و سفارش کرده است که گفته از حضرت حسین دفاع کنید، این دیگر بالاترین رضایت است.

نکته دوم که در جلد چهارم «مناقب آل‌ابی‌طالب» آمده است، این است که وقتی خبر شهادت فرزندان عبدالله‌بن‌جعفر به او رسید، اولین جمله‌اش این بود که گفت «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»(سوره بقره، آیه ۱۵۶). وقتی عبدالله‌بن‌جعفر این جمله را به زبان جاری کرد، غلامی داشت به نام ابوالسلاسل، این غلام در نزد عبدالله‌بن‌جعفر و چند نفری هم که در محضر او بودند، گفت این مصیبتی است که از ناحیه حسین‌بن‌علی به ما وارد شد. یعنی این غلام یک جوری از امام حسین(علیه‌السلام) گله کرد. این‌جا مناقب نقل می‌کند که عبدالله‌بن‌جعفر نعلین خودش را از پایش بیرون آورد و به سینه این غلامش زد و گفت «أ للحسین تقول هذا» آیا تو درباره حضرت حسین چنین حرف می‌زنی؟! بعد قسم خورد فرمود «و الله لو شهدته لأحببت ان لا افارقه حتی اقتل معه...»(الارشاد فی معرفة حجج‌الله علی‌العباد، شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۲۴) قسم به خدا اگر من در خدمت آن حضرت بودم، دوست داشتم از او دور نشوم تا این که در کنارش کشته بشوم؛ به خدا چیزی که مرا از آن خشنود می‌کند و در مرگ پسرانم دلداری می‌دهد، این است که این دو تا فرزند من در رکاب برادرم و پسرعمویم کشته شدند خداوند سبحان را سپاس می‌گویم که شهادت حسین را بر من گران کرد و اگر من نتوانستم به او کمک کنم، اما فرزندانم او را یاری کردند. این هم نشان می‌دهد که این مرد علاقه‌مند به این بوده و رضایت به این داشته است که خانواده‌اش در این سفر در محضر مبارک حضرت حسین(علیه‌السلام) باشند و هم در اول سفر فرزندانش را بسیج و همراه حضرت حسین کرد و هم در آخرش این چنین با غلامش برخورد کرد و قسم خورد و این جملات را گفت.

راجع به این که چرا عبدالله‌بن‌جعفرخودش همراهی نکرده است، در بعضی نقل‌ها مطلبی دیدم اما دیدم که خیلی درست نیست و آن این بود که ایشان در آخر عمرش چشمان مبارکش ضعف داشته است-حالا بر اثر آسیب‌هایی بوده که در جنگ‌ها دیده بوده یا نه به صورت طبیعی چشمان مبارک‌شان ضعف داشته است- و حتی بعضی‌ها نقل کرده‌اند که نابینا بوده است؛ روی این‌جهت نتوانست به سفر کربلا بیاید. عرض کردم بنده دلیل قاطع و مدرک خوبی برای این مطلب پیدا نکردم، اما در این حد در تاریخ آمده است.

حضرت زینب(س) راوی حدیث هم بوده است؟

همان‌طوری که عرض کردیم ابن‌عباس خطبه فدکیه را از ایشان نقل کرده، پس ایشان راوی حدیث بوده است. اما یک نکته مهمی هم در روایات ما آمده و آن این است که ما یک روایتی داریم که به «حدیث فاطمیات» مشهور است که از فاطمه بنت موسی‌المبرقع شروع می‌شود تا فاطمه دختر امام‌حسین و بعد می‌رسد به حضرت زینب که زینب کبری هم از مادرش فاطمه دختر رسول‌الله این حدیث مبارک را از پیغمبر نقل می‌کند «عن فاطمة بنت موسی المبرقع عن...عن فاطمة بنت ابی عبدالله الحسین عن زینب بنت امیرالمومنین عن فاطمة بنت رسول الله علیها‌السلام قالت قال رسول الله(صلی الله علیه و آله) الا مَنْ مَاتَ عَلَی حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِیداً»(اللؤلؤة الثمینة فی الآثار المعنعنة المرویة، شیخ محمد‌بن‌محمد‌بن‌احمد چشتی داغستانی، صفحه ۲۱۷).

حدیث دوم هم که خیلی مشهور است، «الجارُ ثُمَّ الدّارُ» است؛ که این حدیث مبارک هم از حضرت زینب نقل شده است.

این‌ها نشان می دهد که ایشان قطعاً محدِّث هم بوده است که هم ابن‌عباس-بزرگ‌ترین محدث- فدکیه را از ایشان نقل می‌کند و هم علمای دیگر ما این دو حدیث و احادیث دیگری را از آن بانو نقل کرده‌اند.

آیا سخنرانی و تبلیغات آن بزرگوار با روایت «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ» قابل جمع است؟

خب می‌دانید ریشه این حدیث این بود که حضرت رسول‌مکرم اسلام از اصحاب پرسید بهترین کار برای زن چیست؟ آن‌ها جواب‌هایی دادند که پیغمبر قبول نکرد و فرمود نه این جواب من نیست. بعد همین سوال را حضرت امیر(ع) از حضرت زهرا(سلام الله علیها) پرسیدند و ایشان فرمودند «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَراهُنَّ الرِّجالُ»(کشف‌الغمة، ج۱، ص۴۶۶) یعنی بهترین کار برای زنان این است که آن‌ها مردها[ی نامحرم] را نبینند و مردها هم آن‌ها را نبینند.

از نظر مبانی فقهی، از این روایت حرمت حضور زنان در اجتماع برداشت نمی‌شود یعنی ما نمی‌توانیم از این حدیث بفهمیم که زن در امور اجتماعی و کارهای اجتماعی شرکت نکند؛ چون آن‌چه در متن این روایت مبارک و شریف از حضرت زهرا نقل شده است، اولاً با سیره و منش خود حضرت زهرا مخالفت دارد؛ به این دلیل که آن حضرت در مواقع لزوم و ضروری در اجتماعات حاضر می‌شد و هم مردان او را می‌دیدند و هم ایشان مردها را می‌دید؛ از جمله این موارد، حضورشان در جنگ احد بود که با آن نقلی که داریم، ایشان آمد و مقداری حصیر آورد و بعد آن را سوزاند و با خاکسترش خون جبین و لب پیغمبر را بند آورد. یعنی حضرت در جنگ احد به عنوان یک پرستار آمد خودش را رساند.

افرادی که به منطقه سبع مساجد مشرف شده‌اند، دیده‌اند که مسجدی به نام مسجد فاطمه‌زهرا در منطقه خندق بود که تا سال‌های پیش هم بود و وهابی‌ها آن را خراب کردند و همین امسال(۱۴۰۱) هم که ما به حج مشرف شدیم، یک مسجد امیرالمومنین بود، که دیدیم آن را هم از ریشه کنده‌اند و خراب کرده‌اند. نکته این است که چرا در منطقه خندق مسجدی به نام مسجد فاطمه(سلام‌الله علیها) ساخته‌اند؟ حکمتش این بوده است که در جنگ اُحد حضرت زهرا با بعضی از زن‌ها از مدینه آمده بودند در کنار رزمندگان بودند برای این که پرستاری کنند و اگر کسی مجروح شد، زخم او را ببندند. پس این نشان می‌دهد که حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) در مواقع لزوم خودش در اجتماع حاضر بوده است.

ثانیاً این حدیث در مقام بیان این حکم شرعی نیست که به هیچ وجه زنان و مردان مجاز به گفت‌وگو با هم نیستند و مجاز نیستند که همدیگر را ببینند؛ بلکه این حدیث در مقام بیان یکی از ارزش‌های اخلاقی است و آن این است که تا جایی که امکان دارد باید ارتباط و برخوردهای روزمره میان زنان و مردان نامحرم به حداقل برسد یعنی در حال اضطرار اشکالی ندارد که قرآن هم می‌فرماید «وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً»(سوره احزاب، آیه۳۲) یعنی زن با مرد نامحرم سخن بگوید، اما در حد نیاز و کوتاه سخن بگوید؛ که این هم نشان می‌دهد در حال اضطرار و در حال نیاز و لزوم، گفت‌وگو با نامحرم اشکالی ندارد.

خود حضرت زهرا(سلام‌الله علیها) بعد از آن قضایای سقیفه تشریف به مسجد آوردند و سخنرانی کردند که جالب است در آن سخنرانی حضرت زینب را که ۴ ساله بود، با خودش برد؛ یعنی به حضرت زینب آموخت که من الان دارم در مسجد نبوی مدینه از ولایت دفاع می‌کنم، تو هم باید جوری تربیت بشوی که در کوفه و شام از امام خودت و ولایت دفاع کنی. یعنی حضرت زینب دست‌پرورده و آموزش‌دیده مادرش فاطمه‌زهرا است که این حدیث مبارک از او صادر شده و این اعمال هم از او دیده شده است.

پس از این حدیث ما نمی‌توانیم بفهمیم که حرام است که زن در امور اجتماعی شرکت کند؛ بلکه این اباحه را می‌فهمیم که در هنگام ضرورت و نیاز و لزوم زن می‌تواند نقش اجتماعی خودش را ایفا بکند، اما عرض کردیم در حدی که می‌تواند این ارتباط و این گفت‌وگوها را کم بکند. «وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً» یعنی زن با مرد نامحرم در حد نیاز و حتی روی کلمات کم حرف بزند؛ اگر می‌تواند با دو کلمه حرف بزند و او را از سر باز کند، سه کلمه نگوید. پس به این نتیجه رسیدیم که در هنگام لزوم و اضطرار اشکالی ندارد که زن نقش اجتماعی خودش را ایفا کند و در اجتماع به حد ضرورت ظاهر بشود و کار اجتماعی خودش را انجام بدهد.

درباره عبادت آن حضرت مطلبی آمده است؟

آن‌طوری که در روایات آمده، در این‌باره دو-سه نکته بسیار قابل‌دقت است. یک نکته این است که نقل شده است زینب کبری(سلام‌الله علیها) حتی در شب عاشورا و شام عاشورا یعنی در این دو واقعه بی‌نظیر، نمازشب‌شان ترک نشده و لذا فاطمه امام حسین(علیه‌السلام) نقل می‌کند: «من دیدم عمه‌ام زینب(سلام‌الله علیها) در شب عاشورا در محراب عبادتش ایستاده بود، دعا می‌خواند و به خداوند سبحان استغاثه می‌کرد». علاوه بر شب عاشورا، شام عاشورا هم این اتفاق افتاده و نقل شده است که نماز شب آن بانو ترک نشد. امام سجاد(علیه‌السلام) نقل می‌فرماید: «عمه‌ام زینب(سلام‌الله علیها) در مسیر اسارت از کوفه به شام همه واجبات و مستحباتش را به جا می‌آورد و از هیچ‌کدام از واجبات و مستحبات خودش غفلت نکرد. فقط عمه جانم در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی نماز شبش را نشسته خواند و علت آن هم این بود که سه روز عمه جانم غذا میل نکرده بود؛ چون در این مسیر به هر اسیری شبانه روز یک قرص نان می‌دادند و عمه‌ام حضرت زینب سهمیه خودش را بیشتر اوقات با بچه‌ها تقسیم می‌کرد»(ریاحین‌الشریعة، ج ۳، ص ۶۱ و خصائص زینبیه، ص ۱۲۰ نقل از کبریت احمر)

علاوه بر این نکته، امام حسین(علیه‌السلام) خودش معصوم و حجت و مَصَب فیض الهی است و قاعده امکان اشرف در رابطه با او صادق است؛ اما هنگامی که خواست برای آخرین لحظه از خیمه و خانم‌ها و اقربای خودش وداع کند، به حضرت زینب عابده آل‌محمد(ص) فرمود: «یا اُخْتاهُ لا تَنْسِینی فِی نافِلَةِ اللَّیْل»(شیخ ذبیح‌الله محلاتی، ریاحین‌الشریعة، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۳، ‌ص۶۳-۶۲) خواهرم در نمازشبت مرا فراموش نکن.

این ها همه نشان از عبادت و تعبد و تهجد این بانو دارد و همه آن چه که در یک بنده صالحه می‌تواند باشد، الحمدلله در گوهر وجود آن حضرت وجود داشته است.

رحلت آن بزرگوار در کجا و چگونه بوده است؟

در رابطه با رحلت حضرت زینب(سلام‌الله علیها) سه نقل تقریباً در حد مشهور آمده است یعنی هر کدام در حد خودشان مشهوراند و همین باعث اختلاف هم شده است؛ چون بالاخره سه نظریه هست.

یک نظریه این است که حضرت زینب در مصر وفات یافت؛ آنان که گفته‌اند مقبره آن حضرت در مصر قرار دارد، این گزارش را نقل کرده‌اند که بعد از مراجعت کاروان اسرای کربلا از شام به مدینه، جو عمومی مدینه ناآرام شد. خب در سال ۶۲ هجرت قضایای«حَرّه» پیش آمد و حاکم مدینه نامه‌ای برای یزید نوشت و وضع پیش آمده در مدینه و نقش حضرت زینب در ناآرامی‌ها و بیداری و مقاومت مردم را توضیح داد که اگر این بانو این‌جا بماند، مدینه از دست می‌رود یا اصلاً از دست رفته است. یزید هم در پاسخ نوشت زینب را از مدینه اخراج کن. حاکم مدینه هم حضرت را از مدینه هجرت داد و ایشان هم به مصر رفت و مورد استقبال حاکم مصر و عده‌ای از اهالی مصر قرار گرفت و بعد از گذشت حدود یک سال، در غروب ۱۵ رجب سال ۶۳ در قاهره رحلت فرمود و بعضی‌ها هم گفته‌اند حضرت به شهادت رسید چون ایشان را مسموم کردند.

قول دوم این است که حضرت در شام از دنیا رفته‌اند. طرفداران این قول، می‌گویند حاکم مدینه به یزید نوشت و یزید هم حضرت را به دمشق تبعید کرد و ایشان به شام رفت و در یک منطقه‌ای به نام «راویه»-همین منطقه‌ای که حضرت دفن است- عبدالله‌بن‌جعفر باغی داشت که این‌ها آمدند و در آن‌جا ماندند و در تاریخ ۱۵رجب سال۶۳ هم حضرت از دنیا رفت. در این رابطه، این احتمال هم وجود دارد که یزید می‌خواست که به خودشان نزدیک‌تر باشد تا بتوانند ایشان را کنترل کنند، لذا آن حضرت را از مدینه به دمشق تبعید کردند.

قول سومی هم وجود دارد که اصلاً حضرت در خود مدینه در کنار قبر شوهرش عبدالله‌بن‌جعفر که در مدینه دفن است، دفن شده باشند. البته یک قول هم داریم که عبدالله‌بن‌جعفر در باب‌الصغیر سوریه دفن است؛ ولی یک قول هم داریم که در مدینه دفن است و حضرت زینب هم در کنار قبر شوهرش در مدینه مدفون است. طرفداران این قول می‌گویند ما دلیلی نداریم که حضرت زینب‌کبری بعد از این که از شام به مدینه برگشتند، دوباره از مدینه خارج شده باشد؛ بنابراین لازمه این کلام این است که ایشان در مدینه از دنیا رفته و در مدینه دفن شده باشد.

در هر صورت این سه قول وجود دارد و آن قولی که در بین نویسندگان ما مشهورتر است، سوریه و قاهره است که می‌دانید آن‌جا به قبر سید زینب(سلام‌الله علیها) مشهور است و مصری‌ها هم علاقه‌مند هستند؛ چون یک ایامی فاطمیون در مصر حاکم بودند که گرایش‌های شیعی داشتند و الان هم بیشتر مردم مصر شافعی‌اند و شافعی‌ها هم مجموعاً محب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند و اگر چه از نظر مبانی فقهی و کلامی اختلافات فراوانی وجود دارد، اما از نظر محبت به اهل‌بیت، شافعی‌ها از فرق دیگر سنی به ما نزدیک‌ترند.

آنان که مدفن حضرت را مدینه یا شام می‌دانند، معتقدند آن بانویی که در مصر مدفون است، زینب صغری است که ام‌کلثوم باشد، نقل است که او در مصر است.

یک بار که با حاج‌آقای ابوالزوجه مرحوم آیت‌الله محمدی تاکندی(رضوان‌الله تعالی علیه) خدمت‌ مرحوم آقای مرعشی نجفی، رفته بودیم، ایشان نظر آقای نجفی را راجع به مدفن حضرت زینب(س) جویا شدند، که ایشان بیشتر مصر را قبول داشت و از منبری‌ها هم شنیدم که مرحوم آقای نجفی در مکتوبات‌شان هم همان شهرتی را که در بین مولفین و مورخین وجود دارد، قبول داشت و می‌فرمود ایشان همان دختر بزرگ امیرالمومنین(ع) حضرت زینب کبری به معنای واقعی خودش است نه ام‌کلثوم باشد.

پیام زندگانی آن حضرت را چه می‌دانید؟

پیام ایشان را در سه کلمه می شود پیاده کرد: حلم، مقاومت و مسئولیت‌پذیری.

اما در صبرش، حضرت زینب(سلام‌الله علیها) در تمام مصائب بر نفس مبارک خودش مسلط بود و هرگز در این سفر بی‌تابی نکرد بلکه وقتی که عبیدالله‌‌بن‌زیاد گفت دیدی خدا با برادرت چه کرد، فرمود «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا». حضرت در این مصائب، نه جزع کرد و نه فزع کرد و هیچ‌وقت عنان اختیار خودش را از دست نداد و خدای ناکرده یک رفتار یا کلام ناپسندی که عزت و کرامت این خانواده را بشکند، از ایشان دیده نشد بلکه همیشه قدرت‌مند در صحنه مصیبت حاضر بود. وقتی هم که در قتل‌گاه آمد-این هم عجیب است- دستان مبارکش را زیر بدن حسینش قرار داد، و بدون این که ضعفی از خودش نشان بدهد، گفت «اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ» خدایا این این قربانی را از ما خانواده پیغمبر قبول کن. این صبر و حلم است. البته حلم مقام بالاتری از صبر است؛ چون در صبر انسان تحمل می‌کند ولی ته قلبش یک تلخی‌ای هست، اما حلم آن است که نه خیر ته دلش آن تلخی هم نیست؛ کما این که آن روایت حضرت زینب(س) همین را نشان می‌دهد که ایشان بالاتر از مقام صبر، به مقام حلم رسیده بود که گفت «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» من این سرِ به‌نیزه رفته حسینم را و این رگ‌های گردنش را که بوسیدم و از کربلا بیرون آمدم، همه‌اش برای من قشنگ بود. این مقام حلم حضرت زینب است.

اما مقاومت؛ وقتی که امام سجاد(علیه‌السلام) جواب عبیدالله را داد، آن ملعون خشمگین شد و خواست امام سجاد را بکشد و حتی دستور داد که آقا را بکشند؛ زینب کبری خودش را سپر امام سجاد کرد و فرمود ای ابن‌زیاد از ما دست بردار! آیا از خون ما سیراب نشدی؟! آیا دیگر کسی را از ما باقی گذاشتی؟! اگر می‌خواهی این را بکشی، اول باید مرا بکشی! که ابن‌زیاد با مشاهده این مطلب و مقاومت زینب(س) از کشتن امام سجاد(علیه‌السلام) دست برداشت.

اما مسئولیت پذیری حضرت؛ پس از عاشورا کسی که مسئولیت همه کاروان و ۸۳ نفر زن و بچه را به عهده گرفت و تا آخرین لحظه آن‌ها را به مدینه رساند و در واقع آن نهضت را هدایت کرد، زینب است که با همه آن مشکلات و همه آن طعنه‌ها، با همه آن نیش و کنایه‌ها، لعن و نفرین‌ها، این کاروان را به کوفه آورد و از کوفه با دست‌های بسته به شام آورد و دوباره در اربعین از شام به کربلا و بعدش هم به مدینه برگرداند.

می‌دانید یکی از القاب حضرت زینب(سلام‌الله علیها) «شریکةالحسین» است و در واقع که همان‌طوری که امام حسین(علیه‌السلام) بار شهادت را به دوش کشید، حضرت زینب هم بار اسارت را به دوش کشید و واقعاً این مطلب که «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود»، مطلب درستی است. این مسئولیت‌پذیری حضرت زینب بود که آن بُعد تبلیغی حادثه کربلا را دنبال کرد و در جای خودش تبلیغ آن خون‌های جوشان کربلا را به عهده گرفت و با مسئولیت‌پذیری هم آن اسرا را برگرداند و انصافاً هم این مسئولیت‌پذیری خودش را به خوبی به پایان برد که انصافاً باید بگوییم در تاریخ کسی به مسئولیت‌پذیری حضرت زینب(سلام‌الله علیها) نمی‌رسد. إن‌شاء الله امیدواریم خداوند سبحان همه ما را قدردان زحمات آن حضرت و مشمول دعاهای خیرش قرار بدهد. منبع: حریم‌امام

. انتهای پیام /*